همشهری آنلاین- سیدمیثم میرتاجالدینی: اما قصه دروغ به همین اندازه ختم نمیشود؛ چراکه دروغ بهعنوان یک گناه اجتماعی، اطراف وسیعی دارد؛ ازجمله شنونده دروغ. ما تا به حال در مذمت دروغگویی، بسیار حکایت و روایت شنیدهایم اما توجه چندانی به وضعیت دروغشنیدن نکردهایم؛ لذا اکنون باید پرسید منابع دینی ما درباره دروغ شنیدن چه گفتهاند؟ یادداشت پیش رو ـ مبتنی بر عباراتی از قرآن کریم ـ این موضوع را تحلیل کرده است.
خداوند متعال در آیات ۴۱و ۴۲سوره مائده با تعبیر «سَمَّاعُونَ لِلْکذِب» بر وجود خصلتی در منافقان و یهودیان اشاره میکند که حاکی از نوعی مذمت این خصلت است. در توضیح این مذمت مرحوم علامه طباطبایی اینگونه مینویسد: «سماع کذبند یعنی بسیار دروغ را میشنوند و با علم به اینکه دروغ است آن را میپذیرند چون اگر علم به دروغ بودن آن نداشته باشند صرف شنیدن دروغ، صفت مذموم شمرده نمیشود» (ترجمه المیزان، ج۵، ص۵۵۶).
- فراموشی خاطرات؛ چالشی برای نویسندگان حوزه دفاعمقدس
- زندگی مردی که مسئول رساندن خبر شهادت به خانوادهها بود
با این توضیح، علامه طباطبایی در واقع معتقد است صرف دروغ شنیدن، مذموم نیست؛ چون انسان عاملیتی در رقم خوردن این گناه ندارد.
اما دروغ شنیدنی که با علم به دروغ بودن و پذیرفتن همراه شود، مذموم و ناپسند است.
حال اگر بخواهیم فراتر از سخن مرحوم علامه طباطبایی، موضوع را از جنبه تربیتی و روانشناختی واکاوی کنیم، نتایج مهمی را در بر خواهد داشت که برای وضعیت اینروزها که رسانههای ریز و درشت از مخاطبان خود سمّاع کذب میسازند پیامهای درسآموزی دارد. برای نیل به این مقصود بایستی به این سؤال پاسخ داد که آیا وجود خصلتها و ویژگیهایی در ما زمینهساز آن است که دیگران به ما دروغ بگویند و جز دروغ نگویند؟ آیا اینکه دیگران بساط دروغ خودشان را جلوی ما پهن میکنند نشانهای است بر اینکه در ما میل به دروغ شنیدن وجود دارد؟
برای فهم بهتر سؤال و سپس یافتن پاسخ، بهتر آن است که مواردی را مطرح کنیم که در صورت وجود آن ویژگیها، دروغ گفتنها موجه شده و حتی دروغشنیدن، دوستداشتنی جلوه میکند. پس باید پرسید: ما اگر چگونه باشیم، دروغ زیاد میشنویم؟
۱. سادهلوحی یکی از ویژگیهایی است که زمینه را برای دروغ شنیدن و سپس پذیرفتن و سواری دادن به دروغگویان فراهم میکند؛ لذا مومن، کیاست دارد و با سادهلوحی، اجازه سوءاستفاده به اهل باطل نمیدهد.
۲. کینهتوزی نسبت به دیگران چنان وضعیتی ایجاد میکند که ما را از مدار حق خارج میسازد. در این وضعیت ما دنبال تخریب کسی هستیم که از او کینه داریم؛ در نتیجه اگر کسی علیه آن فرد مورد کینه ما دروغی منتشر کند، این دروغ برای ما شنیدنی و دوستداشتنی است.
۳. عقده داشتن از کسی یا چیزی نیز مانند همان کینه و حقد، عمل میکند؛ به طوری که ما برای عقدهگشایی، به هر چیزی چنگ میزنیم ولو دروغ باشد. در این شرایط دروغهای دیگران اگر عقدههای ما را بگشاید و نفس ما را ارضا کند، از آنها استقبال میکنیم. نقل است که اوایل انقلاب برخی شعاری دروغین را سر میدادند بدین مضمون که «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». شهید بهشتی در برابر این شعار موضع سختی گرفت و گفت رضاخان ازدواج کرده بود و شاه زنازاده نبوده و سپس این شعار را حرام اعلام کرد؛ با آنکه وی با رژیم پهلوی مبارزه کرده بود.
۴. بیظرفیتی نسبت به پذیرش اشتباه باعث آن میشود که ما از شنیدن واقعیتها هراسناک باشیم؛ در نتیجه درصورتی که کاری را خراب کرده باشیم، دوست داریم آن خرابی دیده نشود و هرکس که با دروغهایش بتواند توجیهی بتراشد، دروغهایش را با جان و دل میپذیریم.
به این لیست میتوان دهها مورد دیگر نیز اضافه کرد اما هدف آن بود که بدانیم چگونه وجود خصلتها و ویژگیهایی در ما میتواند مجوزی به دیگران برای دروغ گفتن بدهد. اینگونه ما بر صندلی شنونده دروغ مینشینیم و در جرگه سماع للکذب قرار میگیریم که در عین آگاهی بر دروغ بودن چیزی، آن را میپذیریم و قاعدتا این سنخ از دروغ شنیدن حاکی از وجود ویژگیهایی ناپسند در ماست و از این رو در رده سایر گناهان اجتماعی قرار گرفته و مذموم قلمداد میشود.
جالبتر آنکه خصلت «سَمَّاعُونَ لِلْکذِب»، با عبارت مهم دیگری از قرآن تکمیل میشود: «أَکالُونَ لِلسُّحْت». مرحوم علامه طباطبایی با بهرهگیری از شأن نزول آیه میفرماید: «بخشی از خاخامهای یهود برای تغییر یکی از احکام دین خود، رشوه گرفته بودند و حقیقتی از دین را تحریف کردند. بخشی از مردم هم که این تغییر به نفعشان بود، این دروغ و تحریف را با جان و دل پذیرفتند. گروه اول بابت آن پول با «أَکالُونَ لِلسُّحْت» معرفی شدند و گروه دوم بابت میل به شنیدن آن دروغ، «سَمَّاعُونَ لِلْکذِب» قلمداد گشتند».
با همین تفسیر مرحوم علامه میشود شرایطی را متصور شد که در آن گروهی برای تحریف حقایق و تقلیب واقعیتها و تغییر ارزشها و دگرگونی هنجارها پول میگیرند که خوردن مال حرام و «اکل سحت» است و گروهی دیگر به سبب آنکه دروغها برای آنها نفع دارد، شنونده و پذیرنده آن دروغها هستند. شاید مصداقهای مهم این تعابیر، بوقچیها و رسانههایی باشند که برای دروغ گفتن پول میگیرند و افرادی هم به دلایل متعدد، آغوش خود را برای آن دروغها باز میکنند.
البته میشود از این تفسیر فراتر رفت و گمانههایی را مطرح کرد. کتاب مفردات الفاظ قرآن، واژه «سحت» را اینگونه معنا میکند: «پوست یا پوستهای که کنده شود». اگر «اکل» را با توجه به سیاق آیه معنا کنیم فراتر از خوردن متعارف میتواند به معنای تغذیه کردن و مصرف کردن باشد که شامل هر نوع خوراک فکری و روحی میشود.
هر چیزی یک سطحی دارد و یک عمقی؛ یک پوستهای دارد و یک هستهای؛ یک پوستی دارد و یک مغزی. «أَکالُونَ لِلسُّحْت» یعنی مصرفکنندگان سطح، جوندگان پوستههای جداشده و مزهکنندگان پوستهای برکنده. به یک معنا کسانی که شنیدن دروغها را دوست دارند و از آن منفعت میبرند، فریبخوردگانیاند که حتی به عمق و هسته و مغز باطل هم نمیرسند و صرفا بازنشردهنده و مصرفکننده دروغهای دیگرانند.
اینها در میدان بطالت و شیطنت هم عامل نیستند و صرفا از تفالههای دیگران تغذیه میکنند. چه خواری از این بالاتر که قرآن در ادامه همین بحث فرمود: «لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْی؛ برای آنها در همین دنیا، خواری است». نکته مهم دیگر آنکه آیا چون به این افراد دروغ بسیار گفته شده، به این وضعیت درآمدهاند؟ یعنی دروغ شنیدن و تغذیه کردن از استفراغهای اهل باطل، علت است؟ یا این وضعیت خود معلول علتی دیگر است؟ چنان که از فحوای کلام علامه طباطبایی و همچنین شأن نزول آیه برمیآید، پیروی از هوای نفس، علتی است که میل به دروغ شنیدن و مصرف پوستههای برکنده از باطل را ایجاب میکند.
این روزها که شرایط ویژه کشور عرصه را برای تاختوتاز بسیاری از رسانهها مهیا ساخته، بسیاری از ما شنونده دروغهای متعدد بودیم. اما نکته مهم آنکه برخی به دلیل وجود ویژگیهایی باطنی، مانند کینه و عقده از حکومت یا هیأت حاکمه مستقر، درعین آگاهی از دروغ بودن بسیاری از سناریوهای رسانهای، آن دروغها را دوست داشتند و میپذیرفتند. در نتیجه اگر در برابر پمپاژ دروغهای جبهه باطل ما به پمپاژ راستی و صداقت روی آوریم، بر جماعتی که هوای نفس خود را پیروی میکنند اثری نخواهد گذاشت.
نظر شما